روزهای زندگیم گرم میگذرد با تو
نفسم امیرحسین
با توام ...چرا هر چه نگاهت میکنم حریص ترت میشوم؟
چرا هر روز برایم زیباتری ؟ چرا عطر تنت را هر چه عمیق تر نفس میکشم کم می آورم ؟
چرا وجود کوچک و لطیفت اینقدر آرامم میکند؟
چرا تو میخندی من دلم پرمیکشد؟
چرا جانم در مقابل هر نفست فدا میشود؟
چرا تمام آرامشم با بودنت کامل میشود؟
چرا دل نگران هر لحظه ات هستم ؟
چرا اینقدر دوستت دارم پسرم ...اصلا قدری ندارد! من در تو تمام شدم...
تو زندگی هستی ...خود خودش!
چرا این همه شگفتی را...این همه احساس بی نظیر را...این همه دیوانگی را...یک چون است ...
من یک مادر هستم..
مادر یک زندگی!
خوشحالم با تو مادر شدم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی