21 ماهگیت مبارک
سلام عشق مامانی روزها به سرعت سپری میشن وتو کوچولوی دردونه ی ما بزرگ وبزرگ تر میشی و کارها و رفتارهای جدید از خودت بروز میدی . پنج شنبه سرما خورده بودی وکسل بودی با بابا جون بردیمت دکتر اونجا یه خانومی مدام نگات میکرد وتو چون کسل وبی حال بودی همش بهش میگفتی نکون(منظورت این بود که نگاهم نکن ) اون خانم هم خوشش اومده بودوکارشو تکرار میکرد وتو دوباره میگفتی نکون واین پروسه ادامه داشت تا نوبتمون شد ورفتیم تو اتاق آقای دکتر. جدیدا دوست داری کاراتو خودت انجام بدی :لباساتو خودت بپوشی ، غذاتو خودت بخوری، کفشاتو خودت بپوشی ولی ریخت وپاش کردن اسباب بازیاتو خودت نمیخوای جمع کنی وقتی تو کاری که دوست داری خودت انجامش بدی کمکت میکنم میگی: "ما زلا نکون" (مامان زهرا نکن). تو جمع کردن خونه و سفره غذا کمک میکنی و میگی "کمت " (کمک) میاری میدی به من ومیگی "بگیل" (بگیر) . هر کار یا حرفی که میخوای بزنی یه ببخشید هم توش به کار میبری ومیگی "ببسید" قربونت برم عزیزم که هر کاری میکنم یاد میگیری یه روز میخواستیم با هم بریم داخل مغازه یه آقایی جلوی در ایستاده بود وما نمیتونستیم بریم داخل من گفتم ببخشید آقا اجازه میدید ،تو هم ببخشید و اونجا یاد گرفتی و بلافاصله تکرارش کردی حالا تو همه کارات تکرارش میکنی قربونه پسر مودبم برم که روز به روز شیرین وشیرین تر میشه .
خیلی دوستت دارم امیرحسینم