امیرحسین نفس ما امیرحسین نفس ما ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
بابا علی بابا علی ، تا این لحظه: 41 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
مامان زهرامامان زهرا، تا این لحظه: 36 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
پیوند عشقمونپیوند عشقمون، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

شیطون کوچولو

سفر به فضا

نمیدونم چرا باورش شده بود که میتونه سفینه فضایی بسازه و با دوستاش به فضا سفر کنه فکر میکرد اگه پارچه قرمز لباسش و به شکل مخروطی برش بزنه و بد چند تا فنر به هم وصل کنه بعدم یه موتور از آقای تعمیرکار محل بخره و با دکمه قرمز دسته ترمز براش درست کنه فردا با دوستاش میره فضا و کلی خوش میگذرونن برای تو مسیرشون هم پفک و چیپس با موسیر تدارک دیده بود نمیدونستم چی باید بهش بگم خیلی جدی بود تو تصمیمی که گرفته بود 😂😂 وقتی بهش گفتم که این واقعیت نداره باور نمیکرد و مصمم و بااراده میگفت که مامان من جدی جدی ام و فردا با اجازت فردا میخوام با دوستام به فضا سفر کنم چمدونم بذار لباسام و جمع کنم نیازم میشه اونجا . خلاصه با کلی کلنجار و گریه امیرحسین و کلافه گی م...
6 بهمن 1398

شب یلد ا

بوی یلدا را میشنوی؟ انتهای خیابان آذر... باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان.. قراری طولانی به بلندای یک شب.. شب عشق بازی برگ و برف... پاییز چمدان به دست ایستاده! عزم رفتن دارد... آسمان بغض کرده و میبارد. خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست... کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز... و... تمام میشود پاییز، ای آبستن روزهای عاشقی، رفتنت به خیر... سفرت بی خطر      ...
8 دی 1398

تولد 6 سالگی

پسر عزیزم! وقتی شمع های کیک تولدت رو فوت می کنی به یاد داشته باش که عشق تو مثل شمعیه که تا ابد توی قلب من و پدرت می سوزه دوستت دارم. تولدت مبارک.     اول رفتیم سرزمین عجایب و کلی خوش گذروندیم بعد هم رفتیم تولد بازی خونه مامان فاطمه     ...
13 آذر 1398

روز جهانی کودک

با بوسه ای بر دستان کوچکت و تبسمی به نگاه مهربانت میگویم: فرزند دلبندم! روزت مبارک.   کاش میشد بچـگی را زنده کرد / کودکی شد کودکانه گـریه کرد . . . شعر قهر قهر تا قیامت را سرود ! / آن قیامت که دمــــی بیشتر نبود . . . فاصله با کودکی هایمان چه کرد ؟ / کاش میشد بچگانه خـــــــــنده کرد !       ...
16 مهر 1398