آرام جانم
آرام جانم
این روزها به زیباترین وجه ممکن حرف میزنی
کلمات را پشت سر هم میگویی
کلماتی پر از بدعت و تازگی ...
انقدر که بیش از نیمشان را اول بار است میشنوم
جمله هم میگویی
برای وصف زیبایی جمله گفتنت کلمه ای پیدا نکردم که عطشم را بخواباند
همین قدر بدان تو که حرف میزنی دیوانگی در من دست و پا میزند ...
عزیزم
حتم دارم روزی که این نوشته را میخوانی
لبخند ملیحی بر لبانت نقش بسته
لبخندی از سر شوق ، از خاطرات خوش کودکی
لبخندی از روزهای اول جمله گفتنت ...
که برایت باور کردنی نیست این گونه بودنت را ،این گونه کوچک و تازه کار بودنت را
عزیز بی همتای من
امروز من می نویسم و تصور میکنم و لبخند میزنم ،
فردا تو میخوانی و تصور میکنی و لبخند میزنی ...
من برای فردایت ، برای تمام مرد بودن و منش و بزرگیت ...
تو برای دیروزت ، برای تمام کوچک بودن و شیرینی ات ...
دوستت دارم نفسم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی