سلام عزیزترینم داستان از اینجا شروع شد که یه یه بچه گنجشک افتاده بود تو حیاط مامان فاطمه و شما گنجشک و گرفته بودی و آوردی بالا خیلی هم دوستش داشتی بعد از اونجا شروع شد که گفتی من چرا حیوون خونگی ندارم . میگفتی من دوست دارم سگ داشته باشم یه بار میگفتی خرگوش میخوام . به هر صورت به خاطر اینکه نگهداری شون سخته و شما هم آلرژی داری تصمیم گرفتیم جوجه بخریم. و شد دوتا جوجه گوگولی داستان جوجه...